مادر #بسم_الله #یک_حبه_نور ✍️ مادر دیشب یه پشه نیشم زد پاشدم دنبالش کردم بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم اومدم بکشمش یهوگفت مامان ! راست میگفت من مامانش بودم آخه خون من تو رگاش بود ! تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !?? ???? ?ما امتداد وجودی پدر و… بیشتر » نظر دهید » آفتابی ?با چشمانی آرام و دلتنگ شروع به خواندن کرد: نامهای نوشتم با برگ انگور شدم سرباز و گشتم از وطن دور! بیشتر » 2 نظر
آفتابی ?با چشمانی آرام و دلتنگ شروع به خواندن کرد: نامهای نوشتم با برگ انگور شدم سرباز و گشتم از وطن دور! بیشتر » 2 نظر